سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را از قریش پرسیدند ، فرمود : ] اما خاندان مخزوم : گل خوشبوى قریش‏اند ، دوست داریم با مردانشان سخن گفتن ، و زنانشان را به زنى گرفتن . امّا خاندان عبد شمس : در رأى دور اندیش‏ترند و در حمایت مال و فرزند نیرومندتر . لیکن ما در آنچه به دست داریم بخشنده‏تریم ، و هنگام مرگ در دادن جان جوانمردتر ، و آنان بیشتر به شمارند و فریبکارتر و زشت کردار ، و ما گشاده زبان‏تر و خیرخواه‏تر و خوبتر به دیدار . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----68064---
بازدید امروز: ----29-----
جستجوی مرسل:
راهیان نور_خاطره - پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله
 
 
  • درباره نویسنده وبلاگ
  • لینک دوستان مرسل
  • لوکوی دوستان مرسل
  • اوقات شرعی به افق تهران
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • وضعیت من در یاهو
  • راهیان نور_خاطره
    نویسنده: آقا روح الله دوشنبه 85/12/28 ساعت 10:0 صبح

    صلوات یادتان نرود

     قبل از عملیات بدر، گردان مالک را برای آمادگی به تپه های روبروی پادگان دوکوهه برده بودند، من تدارکاتچی گردان بودم. یک دفعه به خودم آمدم دیدم بچه ها دارند از راهپیمایی بر می‌گردند. با عجله رفتم ترتیب شربت را بدهم . دیگ دسته داری داشتیم، پر از آبش کردم و کلی هم شکر داخلش ریختم. مانده بود آبلیمو، که دستپاچه شدم و قوطی ریکا را به جای آبلیمو توی دیگ خالی کردم، البته به اندازه یک لیوان. وقتی متوجه شدم که کار از کار گذشته بود. خدایا چه کنم!، آن را مزه مزه کردم،  نه! الحمدلله خیلی قابل تشخیص نبود. حسابی هم زدم و دادم به خلق الله و گفتم:

    <<صلوات یادتون نره>>


        نظرات دوستان ( ) پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله